arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۷۰۴۹۸
تاریخ انتشار: ۵۹ : ۲۳ - ۰۲ شهريور ۱۳۹۹
تورق خاطرات چهره ها در «انتخاب»؛

خاطرات آیت‌الله هاشمی؛ ۲ شهریور ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶: مصطفی پورمحمدى از پاشيده شدن نيروهاى اطلاعاتى با فشار دوستان خاتمى اظهار نگرانى كرد / آیت الله خامنه‌ای گفت، در مورد تقاضاى [عبدالله] نورى، [وزیر کشور]، براى تعويض فرمانده ناجا، جواب رد داده‌اند

خاطرات آیت الله هاشمی: آقاى [عباس] محفوظى اطلاع داد كه آیت‌الله منتظرى در بيمارستان خاتم‌الانبياء (ص) بسترى است. به دكتر [هادی] منافى گفتم از ايشان عيادت كنند. شايع كرده‌اند كه اطلاعات، مانع ماندن ايشان در تهران شده است. از وزارت پرسيدم، آقاى [مصطفی] پورمحمدى، [معاون وزیر اطلاعات] تكذيب كرد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

خاطرات مرحوم  آیت الله هاشمی رفسنجانی از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶، هر شب منتشر می‌‌شود. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در سرویس تاریخ «انتخاب» منتشر شده بود.

سرویس تاریخ «انتخاب»: متن کامل خاطرات ۷۱ تا ۷۶ (که به صورت اختصاصی در «انتخاب» منتشر می‌شود) در زیر آمده است

 

 

سال ۱۳۷۱
صبح زود به آموزشگاه فنى حرفه‌اى شهيد چمران در جنوب شرق تهران رفتيم. از چند كارگاه بازديد كرديم. با كارآموزان و مربيان صحبت نمودم. در جمع كارگران نمونه و اعضاي شوراهاى اسلامى كار و مديران وزارت كار و امور اجتماعي شركت كردم. [آقاي حسين كمالي]، وزير كار و امور اجتماعي و معاون‌اش و دبيركل خانه‌كارگر گزارش دادند و من براى كارگران صحبت‌ كردم.
از آنجا به دفتر رفتيم. تا ساعت دوازده ظهر كارها را انجام دادم. جمعى از اعضاي انجمن‌هاى اسلامى ادارات آمدند. برايشان صحبت كردم. عصر جلسه شوراى اقتصاد داشتيم.

 

 

سال ۱۳۷۲
از زمین چمن با هلى‌كوپتر به مرقد امام[خمینی] (ره) رفتيم. ساعت هفت و نیم صبح رسيديم. وزرا هم آمده بودند. آقاى [محمدعلی] انصارى توضيحاتى دربارة كارهاى عمرانى مرقد و جنگل‌هاي اطراف داد. احمدآقا به سفر همدان رفته بود و مى‌خواست برگردد، تأكيد كرده بودم برنگردد. به دفترم رفتم و تا یازده و نیم كارها را انجام دادم و به تنظيم كتابخانه‌ام پرداختم.
آقاى [سیدمحمدعلی] موسوى جزايرى، امام جمعه اهواز آمد و براى دانشسرای تربيت معلم شوشتر كمك گرفت. آقاى [علیرضا] محجوب از خانه كارگر آمد و تشكر كرد از اعتبارى كه امسال براى بُن كارگرى پرداخته‌ايم. از فعال شدن توليدات تقدير كرد و اجازه گرفت كه دفتر كارگرى نهاد [ریاست جمهوری] ادامه يابد.
دكتر [حسن] حبيبى، [معاون اول رییس‌جمهور] آمد. راجع به وزارت اقتصاد و ساخت میهمانسراى سران میهمان صحبت شد. عصر شوراى عالى انقلاب فرهنگى جلسه داشت. دبيرى شورا از آقاى [سید محمدرضا هاشمی]گلپايگانى كه وزير [فرهنگ و آموزش عالی] شده است، به آقاى [مصطفی] ميرسليم منتقل شد.
آقاى [عباس] محفوظى اطلاع داد كه آیت‌الله منتظرى در بيمارستان خاتم‌الانبياء (ص) بسترى است. به دكتر [هادی] منافى گفتم از ايشان عيادت كنند. شايع كرده‌اند كه اطلاعات، مانع ماندن ايشان در تهران شده است. از وزارت پرسيدم، آقاى [مصطفی] پورمحمدى، [معاون وزیر اطلاعات] تكذيب كرد.
[آقای شان تریسی]، رييس مجلس ايرلند با همراهان آمد. مذاكرات تشريفاتى بود. در جواب دادن به سئوالات، خيلى محتاط بود و به همراهان محول مى‌كرد.

 

 

سال ۱۳۷۳
ساعت یازده‏ ونیم با هلى‌كوپتر به مرقد امام رسيديم. احمدآقا هم بود. در پاويون از هيأت دولت پذيرايى كرد. به رسم هر ساله براى زيارت امام و شهدا رفته بوديم. در داخل ضريح امام، فاتحه خوانديم. جمعى از بسيجى‌هاي نمونه اهل سنت آنجا بودند. ابراز احساسات كردند. برايشان صحبت كردم.
سپس با اتوبوس، همراه وزرا و معاونان سر قبر شهداى هفتم تير و انفجار نخست‏ وزيرى رفتيم. فاتحه خوانديم و توضيح دربارة ساختمان سالن در دست اجرا به كمك رياست‏ جمهوری را شنيديم. به پاويون مرقد برگشتيم. آقاى نيازُف و همراهان هم رسيده بودند. مراسم زيارت مرقد را انجام داده بودند؛ با احمدآقا و ايشان قدرى نشستيم.
سپس به پالايشگاه تهران در جنوب رفتيم. در پالايشگاه مراسمى براى كلنگ‏زنى احداث خط لوله گاز برپا بود؛ با اينكه هنوز آماده اجرا نيست، به اصرار آنها اين مراسم را داشتيم و به اصرار آنها، من هم شركت كردم. نمى‌دانم چرا اصرار بر كار كلنگ‏زنی داشتند؛ با اينكه واقعيت نداشت. البته تأكيد كرد كه به زودى شروع خواهد شد. بعد از قرائت قرآن و گزارش آقای آقازاده، وزير نفت، جوشكارى لوله‌هاى 52 اينچى انجام شد.
سپس آنها براى بازديد كارخانه ساخت لوله‌هاى قطور به سبك اسپيرال رفتند و من به حسينیه الزهرا(س)، در مقر جديدالاحداث رهبرى جهت افتتاح حسينيه و شرکت در كنفرانس بین‏المللی وحدت اسلامی رفتم؛ از لوح پرده‏ بردارى كردم. آقاى واعظ زاده استقبال كرد. صحبتش را قطع كرده و بيرون آمده بود. خيرمقدم گفت. من صحبت كوتاهى دربارة ضرورت پيداكردن راه‌هاى اجرايى و عملى وحدت و بى‏فايده بودنِ شعار و كلياتی از وحدت مسلمین كردم.
سپس براى بدرقه میهمانان به فرودگاه رفتم. مقدارى معطل شديم تا آنها از كارخانه آمدند. تحت تأثير عظمت كارخانه و ديدن نمايشگاه ماشين‌هاى ساخت ايران قرار گرفته بود؛ گفت، خوب شد نمايندگان روسيه را همراه برده بودم كه به قدرت ايران پى ببرند.مدعى است، روسيه اخيراً توجه بيشترى به ايران دارد. مصاحبه و بدرقه كرديم.
به دفترم رفتم. آقاى [محسن] نوربخش، [معاون اقتصادی رییس‏ جمهور] آمد. راجع به بانك مركزى و وزارت اموراقتصادی و دارايى و سازمان برنامه و بودجه و همچنین اهميت طرح لوله‏ گاز تركمنستان صحبت شد. عصر در هیأت دولت مقدارى دربارة اهميت احداث طرح لوله گاز، از آثار اقتصادى و سياسى و امنيتى آن و تعجب از موافقت روسيه و آمريكا و خطر انصراف، صحبت كرديم. دربارة تأسيس شبكه‌هاى سراسرى فروشگاه‌هاى زنجيره‌اى جامع، براى اصلاح نظام توزيع نیز صحبت كرديم. قرار شد، وزارت بازرگانى طرحى بياورد.
شب به خانه آمدم. عفت و بچه‌ها، براى مراسم عروسى دختر اشرف [مرعشی]، به كرمان رفته‌اند و من تنها شام خوردم. خاطرات دو روز را نوشتم و خوابيدم.

 

 

سال ۱۳۷۴
به مناسبت شروع هفته دولت، به مرقد امام و بهشت‏ زهرا رفتيم. از بخشي از ساختمان‌هاي مرقد و موتورخانه بازديد كردم. قسمتي از ساختمان صحن غربي را به فروشگاه رفاه واگذار كرده‌اند كه به زودي راه‌اندازي خواهد شد. طرح‌ها خيلي وسيع گرفته شده است.
به دفترم رفتم. مجمع تشخيص مصلحت نظام جلسه داشت. مسأله اختلاف مجلس و شوراي نگهبان در اصلاح قانون انتخابات مطرح بود. به نفع نظر شوراي نگهبان، ماده مربوط به سطح سواد كانديداها كه تبعيض‏ آميز بود، حذف ‌شد. استثناءكردن نمايندگان مجلس از شرط داشتن ليسانس، تبعيض را روشن‌تر كرده بود و تفسيري هم براي مصوبه ديگري داشتيم. تا عصر كارهاي دفتر را انجام دادم و به خانه آمدم.

 

 

سال ۱۳۷۵
ساعت ده صبح، به مناسبت شروع هفته دولت، به مرقد امام رفتيم. داخل ضريح، قبر امام را زيارت كرديم. اعضاى دولت و حسن‏ آقا [خمینی] هم بودند. به احساسات مردم در حرم پاسخ دادم. كلنگ شروع بازسازى حرم را به زمين زديم. از طرح به خاطر ستون‌‌هاى زياد و قطور انتقاد كردم؛ قرار شد براى اصلاح بررسى شود.
به زيارت شهداى هفتم‏ تير و انفجار نخست‌وزيرى رفتيم و همان‏جا هم مصاحبه‌اى انجام دادم. دستور تسريع تكميل مقبره شهداى هفتم‏ تير را دادم. به خانه برگشتيم. استراحت و نوشتن خاطرات ديروز و خواندن گزارش‌ها، عمده وقت را گرفت. عصر از كامپيوتر، گزارش‌هاى چهار روز سفر و اخبار جهان را مطالعه كردم.

 

 

 

سال ۱۳۷۶
آقاى [محی‏ الدین] حایرى شيرازى آمد. پيشنهاد داشت كه وقت بگذارم، براى كلاسيك كردن مبانى حكومتى اسلام به سبك دانشگاهى و اظهار تمايل نمود كه از شيراز به قم برود. از وضعي كه براى حاكميت بعد از انتخابات پيش آمده، اظهار نگرانى كرد. خوابى از پاسدارش نقل كرد كه امام را در خواب ديده و از ايشان پرسيده كه ميراث شما را چه كسى حفظ خواهد كرد و امام اول به آیت‏ الله خامنه‌اى اشاره كرده‌اند و سپس به من و از قول خانم [مرضیه] دباغ نقل كرد كه در زمان امام و در عهد قائم‏ مقامى آقاى منتظرى، در مكه با يك خانم عرب برخوردكرده كه او گفته بعد از امام، آقاى منتظرى رهبر نمى‌شود و بلكه آیت‏ الله خامنه‌اى رهبر مى‌شود. از يك بُعدى بودن دفتر رهبرى انتقاد دارد.
آقاى [مصطفی] پورمحمدى از [وزارت] اطلاعات آمد. از پاشيده شدن نيروهاى اطلاعاتى با فشار دوستان آقاى خاتمى اظهار نگرانى كرد و نيز از من درخواست داشت كه بيشتر در جامعه ظاهر شوم و براى دفاع از روحانيت كه مشكل پيدا كرده و نيز تقويت رهبرى صحبت كنم.
آقاى [محمود] واعظى آمد و گفت از معاونت وزارت امورخارجه استعفا كرده و پيشنهاد شده به نيويورك برود كه خودش مايل نيست. عصر آقاى [غلامرضا] فروزش آمد. براى ثبت بنياد آفريقا اجازه گرفت كه بنويسند در صورت انحلال، اموالش زير نظر من به مصرف خير برسد. براى كار در مركز تحقيقات استراتژيك اظهار آمادگى كرد.
آقاى [عبدالمجید] معاديخواه آمد و براى حل مشكلات بنياد تاريخ استمداد كرد. آقايان [ابوالقاسم] آشورى، [معاون عمرانی] و [قاسم] تقى‌زاده، [معاون خدمات شهری شهرداری تهران] آمدند و براى نجات مديران زندانى شهردارى استمداد كردند. آقاى دكتر روحانى آمد. دربارة وضع مجلس و عوامل عدم توفيق اكثريت در انداختن افرادى از كابينه و نيز وضع مركز تحقيقات استراتژيك و وضع كابينه مذاكره كرديم.
شب میهمان رهبرى بودم. دربارة سفرم به الموت و برنامه كوه‏نوردى ايشان و ساخت كارخانه توليد آب سنگين و دبير مجمع و وضع كابينه صحبت كرديم. ايشان گفت، در مورد تقاضاى آقاى [عبدالله] نورى، [وزیر کشور]، براى تعويض فرمانده ناجا، جواب رد داده‌اند. درخواست خانواده‌هاى زندانيان شهردارى را منتقل كردم.
ديشب خواب ديدم كه با فاطي در مسيرى مى‌رفتيم. او در چاهى رفت كه از مسير چاه راه را ادامه دهد، ولى خيلى ديركرد. در حال اضطراب بيدار شدم.

 

 

 

نظرات بینندگان